جدول جو
جدول جو

معنی خرت وپرت - جستجوی لغت در جدول جو

خرت وپرت
آت وآشغال، اسباب، اثاثیه کم بها و متروک، هنرزوپنرز، خرده ریز، اشیاء کم بها
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چرت و پرت
تصویر چرت و پرت
حرف بی ربط و بی معنی، سخن بیهوده و بی سر و ته، چرند، یاوه، ژاژ، ژاژه، چرند و پرند، دری وری، جفنگ، چرت، شرّ و ور، کلپتره، فلاده، بسباس، ترّهه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرت و پرت
تصویر خرت و پرت
مجموع خرده ریزها، اثاث خانه، اسباب کار یا چیزهای پراکنده و کم بها
فرهنگ فارسی عمید
(چِ تُ پِ / چَ تُ پَ)
پرت و پلا. سخنان یاوه و بیهوده. حرف مفت. دری وری
لغت نامه دهخدا
(چِ تُ پِ)
خرت وپرت. چیزی کوچک و بی مصرف. رجوع به خرت و پرت شود
لغت نامه دهخدا
(خِ تُ پِ)
آشغال. خرد و ریز. هنزر و پنزر. اسباب بی ارز. خاش و ماش. خارپوت
لغت نامه دهخدا
(خِ خِ)
صوت، و حکایت از صوت مته ای که چوبی را سوراخ میکند و یا چرخ خیاطی و امثال آن که بصدا درمی آید. بیشتر کسی این را میگوید که بخوابست وبر اثر صداهای فوق از خواب بازماند و بصورت اعتراض میگوید: آنقدر خرت خرت شد که من از خواب بیدار شدم
لغت نامه دهخدا
(شِ تُ پِ)
چرت و پرت. رجوع به چرت و پرت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از هرت وپرت
تصویر هرت وپرت
بی نظمی هرج ومرج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرت و پرت
تصویر خرت و پرت
چیزهای پراکنده و کم بها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرت و پرت
تصویر خرت و پرت
((خِ تُ پِ))
خرده ریز
فرهنگ فارسی معین
اسم چرند، لاطائل، مزخرف، مهمل، هذیان، یاوه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بی ارزش، کم بها
فرهنگ گویش مازندرانی
پاره پوره، پراکنده
فرهنگ گویش مازندرانی
پاره شدن، پاره پوره، خرد و خمیر
فرهنگ گویش مازندرانی
پرچانگی کردن، حرف بی جا زدن، آه و ناله
فرهنگ گویش مازندرانی
کار بدون نظم و نظام
فرهنگ گویش مازندرانی
آت و آشغال، درهم و برهم
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای جویدن چیزی، صدای کشیدن چیزی بر روی زمین
فرهنگ گویش مازندرانی